پاتوق کتاب |
دیدم به خواب خسته ترین ذوالفقار را زخمی ترین ستاره ی شب زنده دار را ای مرد ناشناس شب کوفه یا علی پر کن ز قرص نان و رطب کوله بار را امشب غرور بادیه پر شیر می شود بنگر یتیم کوچه ی چشم انتظار را دیدم به روی شانه غریبانه می برند تنها ترین مسافر این روزگار را [ چهارشنبه 91/7/26 ] [ 10:9 عصر ] [ نا نویسنده ]
[ نظر ]
|
|
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |