سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پاتوق کتاب
 
قالب وبلاگ

فرود می آمدی از بلندای شعر

و قامتت سرو بود

در دشت های پاییزی

انگار دلم پیش تو شاعر شده بود

ای مرد......!

ای همیشه تنها

پا گذاشته ای روی سقف آسمان ها

و آهسته قدم بر میداری

اینجا...!

شعر همان اتفاقی است

که از سوزش دست هایم

متولد می شود

همه ی همیشه

همه ی شاعری ها

خدا

توی آسمان بود

و تو مهمان هر شبش

و آ...ه!

من

دوباره تکرار می شوم

بر گستره ی آبی رنگ بی نهایت

با تو...

از ابتدای این شعر آغاز می شوم

در دشت های پاییزی

ای مرد...!


[ یکشنبه 91/7/23 ] [ 10:4 صبح ] [ نا نویسنده ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب
لینکدونی
امکانات وب


بازدید امروز: 14
بازدید دیروز: 62
کل بازدیدها: 344837