پاتوق کتاب |
بر بلندای خم ایستاده اند فریادشان از حریم تیرگی ابرها می گذرد چونان صاعقه ای شکافنده تا حضور پرتپش آفتاب در امتداد دستهاشان یکرنگی موج می زند و صداقت را در مشت های به هم فشرده شان به مهمانی می خواند باد گیسوان حرمتشان را در آسمان اعتماد شانه خواهد کرد دو نفس... در هزاران حنجره فریاد... * ... و هر آن کس که من مولایش بودم اینک نور در تمام جهان گسترده می شود و دنیا زیر ساعت پهن و وسعت دریایی اش آرام می گیرد... آرام... آرام... [ چهارشنبه 91/7/19 ] [ 11:13 صبح ] [ نا نویسنده ]
[ نظر ]
|
|
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |