پاتوق کتاب |
خوش قیافه بود. قد بلند چهار شانه، چشم های رنگی و مو های بور. برای ماموریت به تهران می رفت.در بین راه در اصفهان برای استراحت کنار زاینده رود رفته بود. کیف سامسونت و عینک دودی اش غلط انداز بود. خبر نگار با دوربین آماده به سمت باقر رفت. و بهد از من و منی گفت:دو یو اسپیک انگلیش؟ باقر خنده اش گرفته بود، عینکش را برداشت. جدی گفته بود:نو ! آی ام لر.
سردار شهید باقر سلیمانی- کازرونی [ دوشنبه 89/9/8 ] [ 9:4 صبح ] [ نا نویسنده ]
[ نظر ]
|
|
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |