سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پاتوق کتاب
 
قالب وبلاگ

نقل شده است که پیغمبر اکرم (ص) نشسته بودند که سربازان اسلام یکی از فرماندهان دشمن را با دست و پای زنجیر کرده آوردند. وقتی چشمان مبارک پیامبر (ص) به این منظره افتاد تبسم کردند  برخاستند و عبای خود را پهن کردند و فرمانده را نشاندند. فرمودندکه غل و زنجیر را از دست و پای او باز کنید. اسیر به حضرت عرض کردند: یا محمد (ص) چرا می خندی؟ حضرت فرمودند: خنده ام از این است که اینان تو را به سوی بهشت می کشند و تو می خواهی زنجیر ها را پاره کنی.حضت مقداری با او صحبت کردند و پس از آن فرمانده ی کفار همان جا اسلام آورد.


[ شنبه 86/10/29 ] [ 8:12 عصر ] [ نا نویسنده ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب
لینکدونی
امکانات وب


بازدید امروز: 9
بازدید دیروز: 27
کل بازدیدها: 345134