سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پاتوق کتاب
 
قالب وبلاگ

عارفان می گویند:


« بیرون از وجود تو جایی برای رفتن و چیزی برای جستن وجود ندارد.»



 


می گویند:«تو نمی دانی از کجا آمده ای، فراموش کرده ای که اهل کدام سرزمینی، اما به خوبی می دانی که برای ماندن به دنیا نیامده ای!» جسم تو به کشتی ای می ماند که در اقیانوس زندگی رو به ساحل های ناشناخته شناور است. میلی برای رفتن به جایی که نمی دانی کجاست و رسیدن به چیزی که نمی دانی چیست، ذهن تو را به خود مشغول داشته.


وهمین تمناست که تو را به تکاپو وا می دارد تا کاری انجام دهی. این تمنا و میل ، نقطه مرز زندگی توست! جایی است که انسان عادی را از نوابغ جدا می کند! از این نقطه به بعد زندگی و دستاورد های آینده تو بستگی به این دارد که سکان کشتی ات در دست چه کسی باشد و نا خدای تو در این دریای پر تلاطم، روح باشد یا ذهن و نفس! آگاه باش که نفس و ذهنت زمام این حرکت را در دست نگیرند. این دو فاقد آن عنصری هستند که بتوانند کاری را صورت بدهند. چرا که در میانه ی راه متولد شده اند، نه مبدا را می شناسند نه مقصد را! اما روح تو با مقصد آشناست! چرا که از همان جا آمده.


هنوز هم خواب آنجا را می بیند و می تواند الهامات بی شماری را نصیب تو کند. این الهامات تنها در بعد عرفانی مطرح نیستند بلکه در موفقیت های مادی هم موُثرند! از روی تصادف نیست که بزرگترین ابداعات و اختراعات بشر توسط الهام صورت گرفته و در وضعیتی همانند خواب یا خواب و بیداری بروز کرده اند. یعنی زمانی که تلاش های ذهنی به پایین ترین حد خود رسیده اند. همین امری به خودی خود نشان می دهد که نابغه ای بزرگ در درون تو به انتظار نشسته! نابغه ای که می تواند همانند واسطه ای تو را به دنیای مادی یا معنوی تازه ای متصل سازد.تو برای رسیدن به این نابغه و برای رسیدن به هر چیز ارزشمندی از موفقیت های بزرگ تجاری گرفته تا تحصیلات علمی و مدارج معنوی نیاز به رها شدن بیشتر و بیشتری داری،نیاز به آزاد شدن از قید و بندهای ذهنی نیاز به سبکتر بودن ، به خالی شده و به آرامش.باید فرصت بیشتری به روحت بدهی! بی دلیل نیست اگر تمامی تلاش هایت تا کنون بی ثمر مانده اند! نبوغ ذاتی ات بروز نکرده و هیچ آواز دلنشین موفقیتی از زندگی و تلاش هایت حتی به گوش خودت هم نرسیده! چه رسد به گوش همسایه، چه رسد به گوش جهانیان. دل بستن، امید وار بودن و حرکت به سمت رویاهایی که ریشه در ذهن و نفس دارند یعنی له له زدن برای نا امیدی! یعنی دویدن و دست خالی برگشتن! تا به کی می خواهی به این دویدن ه ایت ادامه بدهی! البته تو نیازمند امیدی، نیازمند سعی کردن،تلاش و دویدن، اما دویدنی از نوعی دیگر! همچون دویدن غوره ای تا رسیدن به انگور!! بی آن که مسیر خارج از وجود خودش را طی کرده باشد. بی آن که جایی را در آن دور دست ها ،آن سوی کوه های بلند، یا آسمان ها در نظر گرفته باشد. تمامی کاینات دست به دست هم داده اند تا تو را هم به چنین مسیری هدایت کنند. ابرو بادو مه خورشید و فلک ، کاری جز به هدف رسانیدن تو ندارند.هستی می خواهد آهنگ رویش را در گوش تو زمزمه کند! می خواهد تو را به رویا هایت برساند همان گونه که در گوش هر دانه ای زمزمه کرده و آن را به رویا هایش می رساند اما غوغایی که ذهن و نفس در درون تو بر پا کرده اند مانع از شنیده شدن این زمزمه هاست. گره ها ، بند ها و پرده هایی که نفس درون تو ایجاد کرده ،تو را از هم نشینی با لب های خداوند دور ساخته! «نی » تنها در صورت خالی بودن است که می تواند « دمی » را به آوازی سحر آمیز بدل سازد.تو نیز باید خالی شوی،درست همانند « نی » ! این اولین، بزرگترین و آخرین درسی است که مولانا به ما می آموزد. دانشی عظیم، بی آن که کلامی یا فلسفه ای را مطرح کرده باشد. تنها با دو کلمه و نیم.


« بشنو از نی »!


اگر اهل مراقبه ای با همین دو کلمه زیباترین و بزرگترین مراقبه را به تو می آموزد!


می گوید:


در سکوت بنشین و فارغ از غوغای ذهنی و بی توجه به آن ها هم چون « نی» خالی ، با جسم خود در آرامش باش ! تا خداوند نغمه هایش را در تو و از طریق تو جاری کند. اگر شفته ی نیایشی با همین دو کلمه نیایش حقیقی را هم به تو می آموزد. نیایش راستین سکوتی ست که در آن به خداوند گوش بسپاریم. اگر اهل عمل ، تلاش و حرکت هستی ،عمل درست را به تو می آموزد. می گوید:


از طریق بی عملی عمل کن یعنی فقط کافی است به خواسته های ذهن و نفس عمل نکنی و دنباله روی این دو نگردی! اگر خواهان آن هستی که تلاش هایت به نا امیدی نینجامد دست از دویویدن بردار ، با خودت صادق باش. حقیقت جایی در درون توست، دروازه ها یپیروزی را از درون به روی خودت باز کن. هر اندازه که تند تر و بیشتر بدوی از حقیقت دورتر خواهی شد. رویاهای ذهنی مانع و سد راه تو هستند ذهن نمی تواند رویایی داشته باشد. از جایی نیامده که خواب آنجا را ببیند.ساخته ی خود توست، رویاهایش هم همین طور، دست از تعقیبشان بردار به سمت الهامات برو، به سمت درون حرکت کن. همچون حرکت غوره ای به سمت انگور! رویاهایی نه در بیراهه های ذهن ، که در درون به انتظار تو هستند. انا تو در بیرون به جستجوی شان هستی ! برای رسیدن به آنها حتی نیازی برداشتن یک گام هم نیست. بزرگترین و سخت ترین کاری است که در تمتم عمر میتوانی انجام دهی. بی عملی ، یعنی عمل نکردن به خواسته های ذهن و نفس فریبکارت، یعنی جهاد اکبر! تو دایما با ذهنت درگیری، گفت و گوی بی پایان و بی وقفه ای میان تو و ذهن جریان دارد. حتی یک لحظه هم آرام نیستی هنگامی که هدایت زندگی ات را از دست نفس خارج ساختی. لحظه ای که دیگر بار همچون کودکی به بی ذهنی و بی نفسی رسیدی. آن وقت خلاق تر و خلاق تر خواهی شد. گره ها و بندها ی درونت یک به یک گشوده شده و تو خالی می شوی، خالی و میان تهی مانند « نی »


اما تو خالی نمی مانی!در واقع با رفتن ذهن و نفس ، عشق جای آنها را پر می کند. و جایی هم که عشق باشد، همه چیز در آن جاست. خدا هم در آنجا خواهد بود. خدایی که خزاین آسمان ها و زمین در دست اوست و تو می توان  به این کلید خزاین دست یابی


یک دسته کلید است به زیر بغل عشق


                         کز بهر گشاییدن ابواب رسیده    


 


 


Hosted by Tinypic.com


 


Hosted by Tinypic.com



[ پنج شنبه 86/5/18 ] [ 10:0 عصر ] [ نا نویسنده ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب
لینکدونی
امکانات وب


بازدید امروز: 13
بازدید دیروز: 38
کل بازدیدها: 344682